کالیگرافیدرد و دل حروفی و جملاتی ابری و آفتابیبرف زیادی میبارید روی قطار های اسقاتی و پنج ریل سالم کههر از گاهی قطاری پر از دودش می آمد و در ایستگاه هفتم می ایستادو مسافران را پیاده و سوار میکرد.فضای جذابی بود،دود، مه، قطار ها- مسافران چمدان به دست، صدایسوت قطار.من منتظر یک قطار سبز به شماره 8491 بودم.قرار من با چند نفر بود که معامله را در ایستگاه انجام بدهیم.کلاه شاپوی فتر بر سر گذاشته بود، پالتوی پیچازی بلند بر تن و شال.سه محافظ هم داشتم در اطراف، نیمکت چوبی در کنارم با پالتو وکلاه های مشکی ایستاده بودند.هر از چند گاهی هم فندک زیپو مالناطوری برایم روشن کردند به سیگارم میزدند.بلندگو صدای رسیدن قطار نمره 8491 را خواندهمه از ریل فاصله گرفتن، با بارش برف و بخار و دود قطار سوت کشان متوقف شد.مسافران پیاده و سوار میشدند، 3 فرعون با لباس هی گرم و کلاه های روسی (پاپاخ)بر سر و در کنار آن ها میرعماد جان جانان با عبای ضخیم مشکی و دستار پشمینهبر سر جلو آمدند، در دست همه چمدان و ساک های مشکی بزرگ بود.بلند شدم و آن ها را در آغوش گرفتم، دستانشان را بوسیدم، چه بوی مرکبدست سازی میداد، میرعماد.فرعون ها بوی خاک، رنگ نارنجی میدادند.دستیاران من می آمدند.چمدان ها پر از پول را به آن ها تحویل دادند و چند انگشتر نیشابور فیروزه وطلای مطلا به میرعماد جان اهدا کردند.سوار قطار شدند، قطار سوتی کشید و رفت و محافظانم با چمدان های پرو سنگین با ماشین بنز آخرین سیستم راه افتادیم به سمت فرودگاه.بارش برف قطع شده بود، دم دم های صبح و طلوع نزدیک شدیم.هوای آسمان صاف و آبی شده بود ولی زمین باند فرودگاه خیس بود.من و چمدان ها سوار جت شخصی شدیم و پرواز کردیم میان ابر هاتا رسیدیم به طهران در گوشه ای از اتاق که برف میبارید.در چمدان ها را باز کردم، پر از حروف، حروف، حرف، خط، کلمه، نقطه،ثلثنسخ، میخی، دیوانی، همه و همه و من شروع با همه خط ها و حروفدرد و دل های حروفی میکنم و حاصل شود کالیگرافی های حروفیشامل این مجموعه شد.من در اتاقی کوچک با پتویی دور خود پیچیده با نور چراغ مطالعه زرد رنگحروف ها را میچیدم.قلمی شده ی بنده گناهکار و روسیاهسید حسین عالی نژاد
Reviews
There are no reviews yet.
Be the first to review “کد : 01432783” Cancel reply
Reviews
There are no reviews yet.