پرده اول:در ماه و مهتاب، قسمتی از آسمان شب بود و سریعا مانند جاده هرازآسمان ابری شد همچنان، همچون غبار و دود لق لق می دمیدم و میرفتممن بودم و همراه، رفیق ارشمیدس.قرار ما این بود که از هراز به سمت چالوس کوچ کنیم و آنجا با افلاطونقرار داشتیم.راه شب نمناک و شبنم نما همچون غبار طی طریق میکردیم و دو زنبیل بزرگ در دست داشتیم، همه چیز را جمع میکردیم:تراش دور انداخته شده، کتاب های سوخته در کتابخانه های آتش گرفتهشیشه و بطری های پلاستیکی، کم کم احساس تنهایی کردمدیدم ارشمیدس خم شده در یک سطل آشغال بزرگ یک قطعه پنیر را پیدا کرده و درباره اش دارد مباحث ریاضی می کند. همه چیز داشتیم برای غذا و تمیز کاری کهکشان سمت چالوس.به سمت چالوس نزدیک میشدیموااااای چه بویی، پر از آدم های به زمین افتاده، سر کوچه یکی از پیچ های چالوس و بوی دل و جگری های سوخته می دهند.افلاطون را دیدم پای منقل بزرگ ایستاده و یک عکس بزرگ از یک زیبا رویی بر دیوار پشتش ایستاده و دل و جیگر آدم ها که میسوزد از دیدنش وارد کباب می کند.ما هم کلی دل و جگر سوخته گرفتیم و افلاطون به ما چند تا نان همبرگری داد.و ما سه تا من و ارشمیدس و افلاطون ساندویچ های بازیافتی ساختیم و شروع به گاز زدن کردیم.پرده دوم:ساندویچ های حسین بازیافتی با زیبا رویی جگر سوخته.
Reviews
There are no reviews yet.
Be the first to review “کد : 01432872” Cancel reply
Reviews
There are no reviews yet.